آراد برارزاده آراد برارزاده ، تا این لحظه: 10 سال و 4 روز سن داره

آراد، امید زندگی مامان و بابا

تولد آرادجون( قسمت دوم)

آدم تو روز تولدش احساسات مختلفی رو تجربه می کنه منم همین طور بودم! اولش این تصویر زیبا روی دیوار تالار توجهم رو جلب کرد. نمی دونم چه سبکیه ولی بسیار زیباست! تو روز تولدم همه ازم عکس می گرفتن منم از همشون میخواستم عکسایی که گرفتن رو بهم نشون بدن! راستی این خانمه مامان بزرگ بابا و مامانه! عاشقه منه! تو این عکس هم کنار مادرجونم نشسته! من مادرجونم رو خیلی دوست دارم. البته اونم عاشق منه! اینم دوتا عکس از دوتا خوش تیپ! چیه دهنم کج نیست! کله عموجون خیلی سنگین بود! تمام روز جشنم همه سعی می کردن هی کلاه سرم بذارن! خوب من از کلاه بدم میومد و مدام با دستم کلاهم رو کج می کردم! از خستگی هم...
28 ارديبهشت 1394

تولد آرادجون (قسمت اول)

سلام. جمعه تولدم بود! ببینید چقدر خوش تیپ شدم! همش دلم می خواست شیطونی کنم. آخه اون بادکنک ها خیلی قشنگ بودن! دلم می خواست بگیرمشون ولی عموجون منو تو بغلش محکم گرفته بود! وقتی بغل پدرجونم می رفتم هم بازم حواسم به بادکنک ها بود! ولی مامانم و پدرجونم همش دلشون میخواست با من عکس بگیرن. منم بی توجه فقط بادکنک هایی رو که دخترخاله سادیتا داشت می کند رو نگاه می کردم! آخه اون بادکنک ها مال من هستن! منظورم همه این بادکنک هاست! وای باباجون تو هم خیلی خسته شدی ها؟ خسته نباشی! اینم کیکم بود! خیلی دوسش دارم! ولی حیف به من حتی کیک تولد خودم رو هم ندادن تا بخورم! ظلمه مگه نه؟ ...
13 ارديبهشت 1394

اسباب بازی جدید

چند روز پیشا لج کردم تا مامانی منو با خوش ببره بیرون از ماشین! اونم مجبور شد تا مثل همیشه بگه چشم! دیگه منو بر تو یه اسباب بازی فروشی! جاتون خالی من خیلی کیف کردم. مامانی داشت یه ارگ رو واسم قیمت می کرد و من یهویی خم شدم و اسباب بازی مورد علاقمو برداشتم! این حلقه های قشنگو از اون اُرگ بیشتر دوست دارم! خوشگل نیست؟ تازه ارزونتره ها! تازه اون ماشین پلیسه رو هم که میبینید مامان بزرگم واسم خریده! منم خیلی دوسش دارم. همش دارم با لاستیکش بازی می کنم! البته یه بار لاستیکش رو کندم و مامانی واسم درستش کرد. تازه دارم پنچرگیری هم یاد می گیرم! ...
3 ارديبهشت 1394
1