تولد آرادجون( قسمت دوم)
آدم تو روز تولدش احساسات مختلفی رو تجربه می کنه منم همین طور بودم! اولش این تصویر زیبا روی دیوار تالار توجهم رو جلب کرد. نمی دونم چه سبکیه ولی بسیار زیباست! تو روز تولدم همه ازم عکس می گرفتن منم از همشون میخواستم عکسایی که گرفتن رو بهم نشون بدن! راستی این خانمه مامان بزرگ بابا و مامانه! عاشقه منه! تو این عکس هم کنار مادرجونم نشسته! من مادرجونم رو خیلی دوست دارم. البته اونم عاشق منه! اینم دوتا عکس از دوتا خوش تیپ! چیه دهنم کج نیست! کله عموجون خیلی سنگین بود! تمام روز جشنم همه سعی می کردن هی کلاه سرم بذارن! خوب من از کلاه بدم میومد و مدام با دستم کلاهم رو کج می کردم! از خستگی هم...
نویسنده :
سمانه
17:22